ج, 1396/01/25 - 22:19
مسیر پیروز میدانی سخت از امتحان الهی
حضرت زینب(سلاماللهعلیها) در تمام مسیر قیام حسینی با شجاعت و دلاوری تمام، پیام قیام را تبلیغ کرد و پیروزی واقعی را برای اسلام ناب به ارمغان آورد. اگر ذرهای ترس و توجه به خطرات در ایشان وجود داشت؛ این پیروزی ناممکن بود.
کوله بار:
یکی از امتحانات الهی، آزمایش به وسیله ترس و دلهره است. امتحانی که خیلیها در آن رنگ باخته و به هنگام تهدید از سوی دشمن، از مواضع به حق خود دست میکشند و جبهه دفاع از ایمان و اسلام ناب را رها میسازند. در این یادداشت به شناخت بیشتر این امتحان الهی و حضور پیروزمندانه حضرت زینب(سلاماللهعلیها) در آن میدان میپردازیم.
ترس، امتحانی سخت
خداوند فرموده است: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ[بقره/۱۵۵] و قطعاً شما را به چيزى از[قبيل] ترس و گرسنگى و كاهشى در اموال و جانها و محصولات میآزماييم و مژده ده شكيبايان را.» از اینکه آیه با فعل مؤکد "لَنَبْلُوَنَّكُمْ" آغاز شده میتوان سختی، لزوم و اهمیت امتحان الهی را فهمید[۱] در این آیه ترس در ابتدای امتحانات ذکر شده است. امتحانی که معیار بندگی خیلی از افراد قرار میگیرد تا معلوم شود به چه اندازه روی اعتقادات خود استوار هستند. برخی با کوچکترین ترس و مخاطره، میدان بندگی را خالی کرده و در این امتحان مردود میشوند. در انتهای آیه نیز خداوند رمز پیروزی در امتحانات خویش را صبر معرفی کرده است. و آیه را با بشارت به صابران به پایان برده؛ چرا که جز با صبر نمیتوان در میدان امتحانات گوناگون خداوند پیروز شد.
حتی قرآن کریم، فلسفه و چرایی امتحان الهی را شناخت صابران از غیر آنان معرفی کرده و فرموده است: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ وَالصَّابِرِينَ[محمد/۳۱] و البته شما را میآزماييم تا مجاهدان و شكيبايان شما را باز شناسانيم.» پس صبر، کلید پیروزی بر امتحانات خدا و حتی معیار پیروزی به شمار میرود. از آنجا که نام حضرت زینب(سلاماللهعلیها) با صبر پیوند خورده، به روش رویارویی حضرت با خطرات قیام ابا عبد الله(علیهالسلام) و نحوه رویارویی ایشان میپردازیم.
ترسها و دلهرههای پیش از عاشورا
حرکت امام حسین(علیهالسلام) از مدینه به سمت مکه، خروج از مکه به سمت کوفه، استقرار در کربلا و ورود به آن سرزمین و در نهایت وقایع قبل از جنگ، همگی ترسآور و دلهره برانگیز بوده است. حضرت امام حسین(علیهالسلام) در راه حرکت و ترک مدینه آیهای را تلاوت کردند که نشان از خطرات این راه داشت. آن آیه چنین بود: «فَخَرَجَ مِنْهَا خَآئِفًا یتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِى مِنَ الْقَوْمِ الظَّلِمِین[قصص/۲۱] ترسان و نگران از آنجا بيرون رفت[در حالى كه مى] گفت پروردگارا مرا از گروه ستمكاران نجات بخش.» حضرت حتی از راه اصلی مدینه را به قصد مکه ترک کردند و این اقدامی مخاطره آمیز به حساب میرفت. تاجایی که به حضرت گفتند: اگر ما بودیم از بیراهه عازم میشدیم[۲].
حضور در مکه و خروج از آن هم همراه خطرات بسیاری بود. امام مطلع بودند که سى نفر از مزدوران یزید جهت ترور ایشان به مكّه اعزام شدند و از این رو امام مکه را سریعتر ترک کرد تا حرمت حرم الهی حفظ شود ولی چون مأموران حکومت در تعقیب کاروان حسینی بودند باز خطرات و ترسها و دلهرهها وجود داشت.[۳]
ادامه مسیر به سمت کوفه، شنیدن خبر شهادت حضرت مسلم(علیهالسلام) در بین راه و تعقیب لشکریان حرّ و در نهایت نگهداشتن آنها در کربلا، همگی وقایعی بود که بر شدت ترس و خطرات میافزود.
کاروان حسینی در کربلا ساکن شد و روزانه خیل عظیم افرادی را که به سپاهیان عمر سعد میپیوندند را میدید. تمام این رخدادها و دلهرههای برخاسته از آن، میتوانست افراد زیادی را با ترس و فرار از جهاد روبرو سازد؛ ولی هیچ خبری مبنی بر ترس بنیهاشم گزارش نشده است و هر چه بوده دلاوری، صبر و استقامت آنان است. در این میان حضرت زینب(علیهاالسلام) به عنوان مسئول و بزرگ زنان کاروان حسینی، نقش پناهگاه بانوان و به ویژه دختران را ایفا میکرد و به آنها آرامش میدهد.
در شب عاشورا وقتی حضرت زینب اشعار برادر را شنید که در حال زمزمه بود: «یا دَهْرُ اُفٍّ لَكَ مِنْ خَلِیلٍ/كَمْ لَكَ بِالْاِشْرَاقِ وَالْاَصِیلٍ؛ اى روزگار! اف بر تو باد كه دوست بدى هستى، چه بسیار صبح و شام كه صاحب و طالب حق كشته گشته.» تنها از این مصیبت بزرگ ناله برآورد و دوری برادر را غمی بزرگ برای خود شمرد؛ نه آنکه بترسد یا خوف وی را فرا بگیرد؛ از این رو حضرت حسین(عليهالسلام) خواهرش را تسلّی داد و او نیز آرام شد.[۴]
روز عاشورا تا شروع اسارت
روز عاشورا سخت ترین روز الهی بود. نزدیکترین افراد به پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) از نظر اخلاق و نسب، در یک نیمروز کشته شده یا به اسارت گرفته شدند. وداعها، آماده جنگ شدنها، شهادتها همگی صحنههای سختی بود که برای کاروان حسینی یک میدان امتحان به شمار میرفت. امتحانی که هم خوف بود و هم خسارت جانی. اما در این بین هم هیچ مورخی ترس را در وجود این بانوی نمونه گزارش نکرده و تنها سخن از عزاداری و گریه در فراق برادران، فرزندان و برادرزادگان و نزدیکان و یاران نقل شده است.
به هرحال غروب عاشورا و سوزاندن خیمهها ترس را در وجود دختران و کودکان میانداخت و این زینب کبری بود که باید هم خود آن وقایع سخت را تحمل میکرد و هم چون کوهی استوار پناهگاه یتیمان باشد.
اسارت و شروع شجاعتهای زینبی
تاریخ هیچگاه چون حضرت زینب(سلاماللهعلیها) اسیری ندیده است. فردی که در اوج ماتم و با وجود خطرات بیشمار، دست از موضع به حق خود نکشید و به دفاع از ولایت پرداخت. در دار الاماره کوفه، وقتی ابن زیاد دستور قتل حضرت سجاد(علیهالسلام) را داد؛ این زینب کبری بود که برادرزاده را در آغوش گرفت و خود را پیشمرگ امام عصر خویش معرفی ساخت. ابن زیاد كه اين شجاعت را دید تعجب کرد و گفت: شگفت انگیز است! به خدا سوگند كه این زن دوست دارد با برادرزاده اش كشته شود. گمان ميكنم كه این جوان به همین بیمارى از دنیا خواهد رفت[۵].
كوفه و شام تماماً خطبههای آتشین زینبی بود و آن خطبهها شکست واقعی یزید و یزیدیان را علنی ساخت. روزی، حضرت زینب به دور از هر ترس و واهمهای، بر سر ابن زیاد فریاد بر میآورد و او را فاسق و فاجر خطاب کرده و میگوید: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَكْرَمَنَا بِنَبِیهِ مُحَمَّدٍ وَ طَهَّرَنَا مِنَ الرِّجْسِ تَطْهِیراً إِنَّمَا یفْتَضِحُ الْفَاسِقُ وَ یكْذِبُ الْفَاجِرُ وَ هُوَ غَیرَنَا[۶] سپاس خدای را كه ما را با نبوت حضرت محمد(صلیاللهعلیهوآله) گرامی داشت، و از پلیدیها پاك كرد. همانا فقط فاسق رسوا میشود، و بدكار دروغ میگوید، و او غیر ما است.»
روزی نیز در شام کاخ یزید را بر سرش خراب میکند و هیچ ترس و واهمهای از حضور در دار الخلافه یزید به خود راه نمیدهد و اینگونه بیان میدارد: «أَلا فَالْعَجَبُ کُلُّ الْعَجَبِ لِقَتْلِ حِزْبِ اللهِ النُّجَباءِ بِحِزْبِ الشَّیْطانِ الطُّلَقاءِ فَهذِهِ الاَیْدِی تَنْطِفُ مِنْ دِمائِنا وَ الأَفْواهُ تَتَحَلَّبُ مِنْ لُحُومِنا وَ تِلْکَ الجُثَثُ الطَّواهِرُ الزَّواکِی تَنْتابُها العَواسِلُ وَ تُعَفِّرُها اُمَّهاتُ الْفَراعِلِ[۷] جاى شگفتى بسیار است که گروهى الهى و برگزیده، به دست حزب شیطان و بردگانِ آزاد شده، کشته شوند و خون هاى ما از این پنجه هاى ناپاک بچکد و پارههاى گوشت ما از دهان ناپاک شما بیرون بیفتد و شما گرگهاى وحشى پیوسته به سراغ آن بدن هاى پاک و پاکیزه آئید و بچه کفتارها آن ها را به خاک بمالند؟»
سخن آخر
حضرت زینب(سلاماللهعلیها) در اوج سختیها و خطراتی که امکان داشت برای یک فرد روی دهد؛ قرار گرفت و صبر را پیشه خود ساخت. هیچگاه ترس یا دلهرهای بر چهره این بانوی دلیر و شجاع دیده نشد و در نهایت همین شجاعت بود که پیروزی نهایی را برای اسلام ناب و قیام حسینی به ارمغان آورد. ولی امروزه افرادی هستند که خود را حسینی و رهرو راه حضرت زینب(علیهاالسلام) میدانند و با اندک تهدید و کوچکترین تحریم، رنگ میبازند و چهره ضعف از خود به نمایش میگذارند. در چنین شرایطی دشمن جرأت بیشتری پیدا میکند و حملات خود را بیشتر و بیشتر میکند؛ نه آنکه دل بسوزاند و عقب نشینی کند. در مرام حسینی و زینبی ترس از دشمن راهی ندارد و ترس نه تنها به عنوان عامل هلاکت دنیوی شمرده میشود؛ بلکه سبب شکست در آزمون الهی و شقاوت اُخروی نیز میشود.
پینوشت
[۱]- پرتوى از قرآن، طالقانى سيد محمود، شركت سهامى انتشار، تهران، ۱۳۶۲، ج۲، ص۲۲.
[۲]- ارشاد، شیخ مفید، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، قم، ۱۴۱۳ق، ج ۲، ص ۳۵.
[۳]- العقد الفرید، ابن عبد ربه الاندلسى، بیروت، مكتبة الهلال، ج ۴، ص ۱۶۶.
[۴]- ارشاد، ج ۲، ص ۹۳.
[۵]- همان، ص۱۱۶.
[۶]- همان، ص۱۱۵.
[۷]- الإحتجاج على أهل اللجاج، طبرسى، احمد بن على، نشر مرتضى، مشهد، ۱۴۰۳ ق، ج۲، ص۳۰۹.
انتهای پیام/م
رهروان ولایت
افزودن دیدگاه جدید