سوال امنیتی
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.
پنجشنبه 1403/02/06
چ, 1396/02/13 - 09:44
برادر شهيد حاج داود كريمي در گفتگو با کوله بار:

آخرين نگاه حاج داود هنوز در خاطرم باقي مانده است/ برادرم مرا یاد شهید رجایی می اندازد

جعفر کریمی گفت: وقتي برادرم را به اتاق سي سي يو بردند، لحظه اي به من نگاه كرد و به كما رفت.آخرين نگاهش هنوز در خاطرم باقي مانده است.
جعفر كريمي برادر شهید حاج داود کریمی در گفتگو با خبرنگار کوله بار با اشاره به خاطرات برادر شهید اظهار داشت:پدرمان سال 1333 از دنيا رفت. بعد از آن، مسئوليت خانه به دوش او افتاد. داوود سعي داشت جاي خالي پدر را برايمان پر كند.در كنار تحصيل، كار مي كرد و خرج خانواده را مي داد. وی ادامه داد: حاج داود روي مسائل مذهبي تاكيد زيادي داشت. وي هميشه در هيئت هاي مذهبي نازي آباد حاضر بود. هيئت حضرت علي اكبر(ع) و وليعصر(عج) نازي آباد،هنوز هم به يادگار مانده است. حاجي آن روزها،كلاس هاي آموزش قرآن كريم و نهج البلاغه در آنجا برپا بود. برادر شهيد درباره فعاليت هاي انقلابي حاج داود اذعان داشت: سال 1354 گروه فجر اسلام را تشكيل داد. وي مدتي به لبنان رفت تا آموزش نظامي ببيند. فعاليت هاي سياسي حاجي متعدد بود.بعد از انقلاب، وارد كميته نازي آباد شد. همزمان با تشكيل سپاه، به عضويت آن در آمد و در طول جنگ، مسئوليت هاي مختلفي به عهده گرفت.حاج داود جزو كساني بود كه مقابل بني صدر ايستادگي كرد. او چندين بار در سخنراني هايش او را مورد انتقاد شديد قرار داد. بعدها همه به خيانت هاي بني صدر پي بردند.     جعفر كريمي در ادامه خاطر نشان کرد:چند سال بعد از پايان جنگ، بيماري حاج داود شروع شد.طبق تشخيص پزشكان، شيميايي شده بود. در اين مدت، شخصيت هاي سياسي همچون آقاي «محسن رضايي» به ديدنش رفتند. وي به خاطره اعزام حاج داود به آلمان اشاره کرد: پرسنل بيمارستان آلمان شيفته اخلاق و رفتار خاص حاج داود شده بودند. هر پرستاري كه وارد اتاقش مي شد، با زبان آلماني با آنها سلام و احوالپرسي مي كرد.روزي كه حاجي مي خواست از بيمارستان مرخص شود، تعدادي از پرستاران همان بيمارستان به گريه افتادند. روزهاي پاياني عمر برادر را اينگونه توصيف مي كند:حاجي 5 ماه بعد از بازگشت از آلمان به شهادت رسيد. قبل از اينكه در بيمارستان ساسان به كما برود، كنارش بودم. به او گفتم درد داري؟در جواب گفت:«الحمدلله...»چشمان مادرم با ديدن اين صحنه، پر از اشك شده بود. او از مادرم خواست تا گريه نكند. وقتي برادرم را به اتاق سي سي يو بردند، لحظه اي به من نگاه كرد و به كما رفت.آخرين نگاهش هنوز در خاطرم باقي مانده است. برادر شهيد در ادامه از حسن خلق و عقايد سردار شهيد گفت:حاج داود انساني خاص و با تقوا و بر عقايدش استوار بود و از مرگ هيچ ترسي نداشت.در طول زندگي اش،هرگز دروغ و غيبتي از او نشنديم. هر موقع اسم «شهيد رجايي» را مي شنوم ياد برادرم حاج داود مي افتم.او سجاياي اخلاقي نيكي  داشت و به همين دليل محبوب مردم بود. انتهای پیام/ک  

افزودن دیدگاه جدید

درباره متن فرمت

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس وب و ایمیل به صورت اتوماتیک لینک میشود .
سوال امنیتی
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.