سوال امنیتی
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.
جمعه 1403/01/31
د, 1400/03/03 - 10:10

تکاوران نیروی دریایی ارتش در روزهای اشغال خونین‌شهر کجا بودند؟

نیروهای تکاور ارتش که از افراد زبده این گردان بودند با آرپی‌جی سعی بر بهم زدن آرایش دشمن در «خرمشهر» داشتند، اما تعداد کم نیروها باعث شده بود تا آنها بیش‌تر از حد پراکنده شوند و همین امر ناخدا صمدی را نگران کرده بود

به گزارش کوله بار، مدت زیادی نبود که از آغاز جنگ تحمیلی و تجاوزات عراق در شهریور ۵۹ می‌گذشت. اغلب شهرهای جنوبی درگیر این تجاوزات شده بودند و اگر چه رزمندگان اسلام با دست خالی و آنچه در اختیار داشتند، حداکثر تلاش خود را برای مقاومت انجام دادند، اما جنگیدن با قدرت تسلیحاتی که تمام دنیا از آن پشتیبانی می‌کند از دید بسیاری از کارشناسان، کاری عبث بود و راهی جز تسلیم به چشم نمی‌خورد.

عراق هر روز جلو و جلوتر می‌آمد و ما شهدای بیش‌تری تقدیم اسلام می‌کردیم. شهرها یکی بعد از دیگری به محاصره در می‌آمد و حالا پای نحس دشمن داشت به خرمشهر باز می‌شد. رزمندگان با سلاح‌های اندکی مثل آرپی‌جی و بطری‌های آتش‌سازی که با دست ساخته بودند به جنگ تانک و آتش‌های سنگین می‌رفتند.

مردم خرمشهر از ترس هتک حرمت ناموسشان سعی می‌کردند تا با جلوگیری از تصرف، شهر زنان و دختران را از این منطقه خارج کنند و مردان نیز کنار رزمندگان کوچه به کوچه مقاومت می‌کردند. خرمشهر به تلی از آتش توپخانه نیروهای بعثی درآمده بود.

در کنار نیروهای مقاومت مردمی و بسیجی‌ها و پاسدارانی که خود را آماده مقابله با دشمن کرده بودند، رزمندگان و تکاوران ارتش نیز سربازان خود را برای دفاعی سخت و سنگین آماده می‌کردند. ناخدا صمدی فرمانده کل تکاوران پس از راهی کردن نیروهایش همچنان نگران است. فکر و ذکر او در آسمان بود. می‌دانست دشمن حمله هوایی را نیز آغاز خواهد کرد و اگر چنین شود، جان ستون تکاوران بسیار در خطر است.

صدام برای به دست آوردن خرمشهر یا به قول خودش «محمره» حاضر بود دست به هر جنایتی بزند. سودای تصرف خرمشهر و غالب شدن بر آن به قدری او را سرمست کرده بود که نیروی بسیاری به این سمت اعزام کرد تا بتواند روز اول خرمشهر را بگیرد و سپس اهواز و خوزستان و روز هفتم در میدان آزادی تهران سخنرانی کند! آنچه در ذهن صدام پرورش داده شده بود از نمای بیرون و با توجه به وضع امکانات دو جبهه خیلی هم دور از ذهن به نظر نمی‌آمد.

دشمن در حال پیشروی بود و تنها ۶۰۰ نفر از گردان تکاوران به اضافه گردان دژ و نفراتی که از سپاه آمده بودند در کنار مقاومت مردمی باید مقابله می‌کردند. همه باهم سعی کردند طوری آرایش بگیرند که بیش‌ترین مقاومت را انجام دهند. با همه این تدابیر ۳۴ روز مقاومت رزمندگان اسلام در مقابل دشمن بعثی بیش‌تر طول نکشید.

در هشتم مهر سال ۶۰ از زمین و آسمان بر خرمشهر آتش می‌بارید. هجوم به قدری سنگین بود که دشمن از محور «شلمچه» تا «پل نو» جلو آمده بود. نیروهای تکاور ارتش که از افراد زبده این گردان بودند با آرپی‌جی سعی بر بهم زدن آرایش دشمن داشتند، اما تعداد کم نیروها باعث شده بود تا آنها بیش‌تر از حد از هم پراکنده شوند و همین امر ناخدا صمدی را بیش از پیش نگران کرده بود.

یکی از نیروها به نام «ماشاالله مرادی» به خوبی دو ماشین زرهی دشمن را هدف قرار می‌دهد و موفق می‌شود هر دو را نابود کند. ناخدا صمدی که ناظر این صحنه هست با خوشحالی فریاد الله اکبر سر می‌دهدt اما طولی نمی‌کشد که با شهادت مرادی و جدا شدن سر از پیکرش ناخدا مبهوت و ناراحت دقایقی بی‌حرکت می‌ایستد. این اولین شهید تکاوری نبود که جان خود را برای مبارزه و دفاع از خرمشهر از دست می‌دHد. تکاوران با دیدن مردم بی‌دفاع خرمشهری لباس خود را بر تن آنها می‌کنند و سعی می‌کنند هر طور شده آنها را دور کنند.

روزهای مقاومت ۳۴ روزه پیچیده تر می‌شود. «پادگان دژ» هم سقوط کرده و اهالی جامانده در شهر سعی می‌کنند دور از چشم دشمن خانه و کاشانه را ترک کنند. مجروحان و شهدا به سختی به عقب منتقل می‌شوند، اما شهر بالاخره سقوط می‌کند. اندوهی عمیق فرمانده گردان تکاوران ارتش را فرا می‌گیرد. حالا کوی طالقانی هم به تصرف درآمده بود.

تکاوران پس از این سقوط تلخ خرمشهر و بعد از چند روز دوباره قوای خود را ترمیم می‌کنند و در طول چند ماه اشغال بخشی از سرزمین‌شان، لحظه‌ای از پای نمی‌نشینند.

روزهای دفاع می‌گذرد تا می‌رسد به دوم خرداد سال ۶۱. هوا بسیار گرم است. نیروهای دشمن خسته شده‌‌اند. حالا نیروی تکاور ارتش از مسیر دریایی حرکت نهایی را آغاز می‌کنند. خواب دیگر به چشم هیچکس نمی‌آید.

دشمن توانست در گام‌های نخست به جاده اهواز ـ خرمشهر مسلط شود. جاده‌ای بسیار مهم از نظر موقعیت استراتژیک که با ۱۳۰ کیلومتر به خرمشهر را به مرکز خوزستان وصل می‌کرد. از طرف دیگر پشتیبانی نیروهای دشمن از همین راه تامین می‌شد. این جاده در کشمکشی شدید قرار داشت و به صحنه جنگی تمام عیار مبدل شد.

از همین رو بود که پس از اشغال خرمشهر و بعد از چند ماه که رزمندگان اسلام تصمیم به اجرای عملیات «الی بیت القدس» گرفتند بنا شد در مرحله نخست، تمرکز بر بازپس‌گیری این جاده باشد. دست برتر با کسی بود که بر این جاده مهم مسلط شود و این اتفاق در مرحله نخست عملیات بازپس‌گیری محقق و قدم‌های بعدی برای پیروزی فراهم می‌شود.

سرانجام سوم خرداد فرا می‌رسد. خورشید، نور درخشان‌تری به رزمندگان اسلام نشان می‌دهد. در چنین روزی رویای دستیابی به محمره در چشم بهم زدنی بر باد می‌رود. سربازان باقی‌مانده از تکاوران ارتش در کنار دیگر برادران مبارز خود با شنیدن جمله «خرمشهر آزاد شد» بر زمین می‌افتند، خدا را سجده می‌کنند و به یاد همرزمان شهیدشان، اشک می‌ریزند. آن‌ها خوشحال هستند که خون به‌ناحق ریخته شده آنها ثمربخش بوده و دفاع از کشورشان بی‌نتیجه نمانده است.

افزودن دیدگاه جدید

درباره متن فرمت

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس وب و ایمیل به صورت اتوماتیک لینک میشود .
سوال امنیتی
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.