معرفی کتاب/" آدم ها توی قاب من نمی میرند"

به گزارش کوله بار کتاب" آدم‌ها توی قاب من نمی‌میرند " روایتی است از زندگی  شهید سعید جان بزرگی که توسط  اعظم پشت مشهدی به رشته تحریر در آمده است.

در بخشی از کتاب آمده است: هنوز حرفش توی گوشم هست دوربین من باعث می‌شه تا مردمی که توی دوردست‌ها زندگی می‌کنند، به مردانی فکر کنند که سال‌های جوونی خودشون رو دستخوش شعله‌های نبرد سنگین زرهی کردند. من به این باور رسیدم که آدم‌های توی قاب من هرگز نمی‌میرند و من به اون‌ها عمر جاودان می‌بخشم

دوست نداشت بیشتر از چهل سال عمر کند. زیاد در مورد مرگ و توشه آخرت حرف می‌زدیم. همیشه می‌گفت « دلم می‌خواد قبل چهل سال شهید بشم یا برم! اگه فقط یه روز از چهل سالگیم بگذره و زنده باشم وحشت تمام وجودمو می‌گیره صادق

هنوز 37 سالش پر نشده بود که جواب معامله‌اش با خدا را گرفت و شهید شد. یک جمله معروف داشت که خیلی دوستش داشتم «هیچ‌کس بدون تلاش به زیارت آفتاب نخواهد رفت»

خلاصه‌ای از کتاب

هنوز حرفش توی گوشم هست دوربین من باعث میشه تا مردمی که توی دوردست‌ها زندگی می‌کنند، به مردانی فکر کنند که سال‌های جوونی خودشون رو دستخوش شعله‌های نبرد سنگین زرهی کردند. من به این باور رسیدم که آدم‌های توی قاب من هرگز نمی‌میرند و من به اون‌ها عمر جاودان می‌بخشم

دوست نداشت بیش‌تر از چهل سال عمر کند، زیاد در مورد مرگ و توشه آخرت حرف می‌زدیم. همیشه می‌گفت " دلم می‌خواد قبل از چهل سال شهید بشم یا برم. اگه فقط یه روز از چهل سالگیم بگذره و زنده باشم وحشت تمام وجودمو می‌گیره صادق

هنوز 37 سالش پر نشده بود که جواب معامله‌اش با خدا را گرفت و شهید شد. یک جمله معروف داشت که خیلی دوستش داشتم هیچ‌کس بدون تلاش به زیارت آفتاب نخواهد رفت.

گفتنی است :سعيد جان بزرگي در روز دوازدهم اسفندماه سال 1344 در شهرري چشم به دنیا آمد و 15 سال بیشتر نداشت كه شوق حضور در ميدان دفاع از كشور، او را به جبهه كشاند، سعيد در سال 1362 به عضويت سپاه پاسداران درآمد و در واحد – تبليغات جنگ- مشغول به خدمت شد.

جان بزرگي در عمليات والفجر10 در منطقه حلبچه کردستان عراق  در هنگام فعالیت عکس برداری  از جنایات صورت گرفته دشمن بعثی تحت تاثیر مواد شیمیایی قرارگرفت و پس از سال ها تحمل بیماری درتیرماه 1381 به یاران شهیدش پیوست

انتهای پیام/م

.