سوال امنیتی
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.
پنجشنبه 1403/02/06
ش, 1402/01/19 - 18:51
در کتاب «در کمین گل سرخ» آمد؛

قاطعیت شهید صیاد شیرازی در دفع فتنه‌های ضد انقلاب در کردستان

مؤمنی در بخشی از کتاب «در کمین گل سرخ» به حضور شهید صیاد شیرازی به‌همراه سردار صفوی در کردستان برای نجات این خطه از میهن اسلامی از دست ضدانقلاب پرداخته است.

به گزارش کوله بار،  شهید «علی صیاد شیرازی» به‌همراه شهید «مصطفی چمران» وزیر دفاع وقت در روز ۱۷ مهر ۱۳۵۸ برای بررسی ابعاد حادثه تروریستی ضدانقلاب در سردشت راهی آن منطقه شدند سروان صیاد پس از ۱۷ روز بازگشت.

مجموعه نوشتار زیر با عنوان «نجات کردستان» مربوط به بحران کردستان است که از کتاب «در کمین گل سرخ» انتخاب شده‌ و روایتی است از زندگی سپهبد شهید «علی صیاد شیرازی» به قلم «محسن مؤمنی» که انتشارات «سوره مهر» آن را منتشر کرده است که در زیر می‌خوانید:

«سرگرد صیاد و دوستانش کارشان را از همان روز از فرودگاه آغاز کردند؛ زیرا درگیری آن روز و گلوله‌باران فرودگاه نشان داد که هنگام درنگ نیست. سرگرد بعد از اینکه مقداری اطلاعات در مورد شهر از فرمانده گروهان حفاظت از فرودگاه گرفت، گفت: «باید جواب آتش دشمن را با قاطعیت بدهیم. باید هر نقطه‌ای را که از آن گلوله‌ای شلیک می‌شود و دشمن آنجا را سنگر خود قرار داده است، بلافاصله شناسایی کنیم و با خمپاره و توپخانه منهدمش کنیم.»

احساس کرد بعضی از همراهانش نگران جان مردم بی‌گناه هستند که احتمال دارد که دشمن در میان آن‌ها سنگر گرفته باشند. برای همین توضیح داد: «نگران نباشید. اولاً؛ بیشتر مردم که از ضدانقلاب بیزارند، به روستا‌های اطراف پناه برده‌اند یا در پناهگاه‌ها هستند.

ثانیاً؛ خیالتان راحت باشد. من اجازه شرعی آن را گرفته‌ام. تا امروز ما ملاحظه خانه و کاشانه مردم را کرده‌ایم، اما می‌بینید که دشمن از این عطوفت نظام ما سوءاستفاده می‌کند و در آنجا‌ها سنگر می‌گیرد و برادران ما را اینگونه می‌کشد. بنابراین؛ ما چاره‌ای جز این نداریم و بهتر است بگردیم محل مناسبی را برای دیده‌بانی توپخانه پیدا کنیم.»

غروب‌هنگام، سرگرد صیاد، آقا رحیم و سروان هاشمی به‌همراه دو نفر از فرماندهان نیرو‌های سپاه تهران سوار بر جیپ شدند و به‌طرف شهر حرکت کردند. جیپ هنوز وارد نشده بود که گلوله آر. پی. جی قلب‌ها را ریخت. دشمن به استقبالشان آمده بود.

راننده فرمان را به راست چرخانده و سپس به چپ تا شاید حرکت زیگزاگی بتواند دقت نشانه‌گیری را از آنخ‌ها بگیرد. گلوله آر. پی. جی چنان از نزدیکشان گذشته بود که آن‌ها هنوز هم گرمای آن را در صورتشان احساس می‌کردند.

نیرو‌های خودی به کمکشان آمدند و دشمن را سرگردم کردند تا آنان به محل مورد نظر خود رسیدند که ساختمانی بود در یکی از پارک‌های دور افتاده و مرتع شهر و نزدیک ایستگاه رادیو و تلویزیون.

حالا از آنجا به همه سنگر‌های دشمن مسلط بودند و می‌توانستند هر آتشی را که از هر جایی بلند می‌شد، شناسایی کنند و گرای آن را به توپخانه بدهند.»

افزودن دیدگاه جدید

درباره متن فرمت

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس وب و ایمیل به صورت اتوماتیک لینک میشود .
سوال امنیتی
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.